جوک نت
خرداد 90 - ☻☺♫♪ دو دخـــــــتـــر ♣ ♠


☻☺♫♪ دو دخـــــــتـــر ♣ ♠
دل نوشته های دو دختر و مطالبی دخترونه
صفحه اصلی | عناوین مطالب | جــــــــــوکـ فــــــــــا | فروشگاه 1 | فروشگاه 2
آخرین مطالب
عکس حنانه شهشهانی با لباس خودش
تفاوت های فرهنگی باخت در ایران و اروپا
طنز زندگی دخترها
تبلیغات متنی

جشن مهرگان خجسته باد

مهر روز از مهرماه برابر با 16 مهر در گاهشماری ایرانی

... می ستاییم مهر ِدارنده ی دشت های پهناور را،
او که به همه ی سرزمین های ایرانی،
خانمانی پُر از آشتی، پُر از آرامی و پُر از شادی می بخشد ...

«اوستا - مهریَشت»

«جشن مهرگان» که در گذشته آن را «میتراکانا» یا «متراکانا»(Metrakana) می نامیدند و در نخستین روز از پاییز برگزار می شد، [1] پس از نوروز بزرگ ترین جشن ایرانی و هندی است در ستایش ایزد «میثرَه» یا «میترا» و بعدها «مهر» که از مهر روز آغاز شده تا رام روز به اندازه ی شش روز ادامه دارد.

سنگ نگاره ی میترا
سنگ نگاره ی میترا در نمرود داغ، آناتولی خاوری
سده ی یکم پیش از میلاد
عکس از : پژوهش های ایرانی

«مهریشت» نام بخش بزرگی در اوستا است که در بزرگداشت و ستایش این ایزد بزرگ و کهن ایرانی سروده شده است. مهر یشت، دهمین یشت اوستا است و همچون فروردین یشت، از کهن ترین بخش های اوستا بشمار می آید. مهر یشت از نگاه اشاره های نجومی و باورهای کیهانی از مهم ترین و ناب ترین بخش های اوستا است و کهن ترین سند درباره ی آگاهی ایرانیان از کروی بودن زمین، بند 95 همین یشت می باشد. از مهر یشت تا به امروز 69 بند کهن و 77 بند افزوده شده از دوران ساسانیان، به جا مانده است.

روز آغاز جشن مهرگان، «مهرگان همگانی» یا «مهرگان عامه» و روز انجام، «مهرگان ویژه» یا «مهرگان خاصه» نام دارد.
همان طور که می دانیم در گاهشماری باستانی ایران، سال به دو پاره (فصل) بخش می شد، تابستان (هَمَ) هفت ماهه و زمستان (زَیَنَ) پنج ماهه، که جشن نوروز جشن آغاز تابستان بزرگ و مهرگان جشن آغاز زمستان بزرگ بود و از این رو این دو جشن با هم برابری می کرده اند.

برج رادکان
برج رادکان - برج رادک خواجه نصیر توسی

آن چنان که ابوریحان بیرونی در «آثارالباقیه» از زبان «سلمان فارسی» آورده است :

«... ما در عهد زرتشتی بودن می گفتیم، خداوند برای زینت بندگان خود یاقوت را در نوروز و زبرجد را در مهرگان بیرون آورد و فضل این دو روز بر روزهای دیگر مانند فضل یاقوت و زبرجد است بر جواهرهای دیگر ...»

در برهان قاطع «خلف تبریزی» نیز درباره ی مهرگان می خوانیم :

«نام روز شانزدهم از هر ماه و نام ماه هفتم از سال شمسی باشد و آن بودن آفتاب عالم تاب است در برج میزان که ابتدای فصل خزان است و نزد فارسیان بعد از جشن و عید نوروز که روز اول آمدن آفتاب است به برج حمل از این بزرگ تر جشنی نمی باشد و همچنان که نوروز را عامه و خاصه می باشد، مهرگان را نیز عامه و خاصه است و تا شش روز تعظیم این جشن کنند. ابتدا از روز شانزدهم و آن را مهرگان عامه خوانند و انتها روز بیست و یکم و آن را مهرگان خاصه (روز جشن مُغان یعنی آتش پرستاران) خوانند و عجمان گویند که خدایتعالی زمین را در این روز گسترانید و اجساد را در این روز محل و مقر ارواح گردانید ...»

پیدایش مهرگان

پیشینه ی جشن مهرگان به اندازه ی قدمت ایزدش، میترا است و تا آن جا که بن نوشت های موجود نشان می دهند، این جشن دست کم از دوران فریدون پیشدادی آغاز شده است که شاهنامه ی فردوسی به روشنی به پیدایش این جشن در دوران پادشاهی فریدون اشاره کرده است :

فریدون چو شد بر جهان کامکار              ندانست جز خویشتن شهریار
به رســم کیان تاج و تخت مهی               بیاراست  با  کاخ  شاهنشهی
به  روز خجسته ســر مهر ماه                به  سر  بر نهاد آن کیانی کلاه
زمانه بی اندوه گشـت از بدی                 گرفتند  هر  کــس ره  بـخردی
دل  از  داوری هـا بپرداخـتـنـد                به آیین، یکی، جشن نو ساختند
نـشـسـتـنـد  فرزانگان،  شادکام               گـرفتند هـر یک ز یاقوت، جام
می روشن و چهره ی شاه نـَو                جهان  نو  ز  داد از سر ِماه نـَو
بـفـرمـود  تا  آتش  افـروخـتـنـد               همه  عنبر  و  زعفران سوختند
پـرسـتـیـدن مهرگان دیـن اوسـت              تن آسانی  و خوردن آیین اوست
کنون  یادگارست  از و ماه مهر            به کوش و به رنج ایچ منمای چهر

به بند کشیدن ضحاک در دماوند به دست فریدون

ابوریحان بیرونی نیز می آورد :

«... در روز مهرگان فرشتگان به یاری کاوه ی آهنگر شتافتند و فریدون به تخت شاهی نشست و ضحاک را در کوه دماوند زندانی کرد و مردمان را از گزند او برهانید ...»

و تاریخ نگار دیگری به نام «ابوسعید عبدالحی بن ضحاک بن محمود گردیزی» که در سال 444 هجری کتاب «زین الاخبار» را نگاشته از جشن های ایران باستان بخشی را آورده است و درباره ی مهرگان می گوید :

«این روز مهرگان باشد و نام روز و ماه همراهند و چنین گویند که اندر این روز آفریدون بر بیوراسب که او را ضحاک گویند، پیروز شد و او را اسیر کرد و او را بست و به دماوند برد و در آنجا وی را زندانی کرد. مهرگان بزرگ و برخی از مغان چنین گویند که این پیروزی فریدون بر بیوراسب، رام روز بوده است و زرتشت که مغان او را به پیامبری دارند، ایشان را فرموده است، بزرگ داشتن این روز و روز نوروز را.»

گویا تاریخ نویسان، شاعران و نویسندگان هم پیمان گشته اند تا از پیدایش مهرگان گزارش های یکسانی ارایه دهند.

«اسدی توسی» نیز در «گرشاسب نامه» از چرایی پیدایش مهرگان گزارش می دهد :

فــریـدون  فــرخ  بـه  گـرز  نـبـرد              ز  ضـحـاک  تـازی  بـرآورد  گرد
چو در برج شاهین شد از خوشه مهر            نشست  او  به  شاهی  سر ماه مهر

و باز هم «بیرونی» در «التفهیم» می نویسد :

«... مهرگان شانزدهمین روز از مهرماه و نامش مهر، اندرین روز، آفریدون ظفر یافت بر بیورسب جادو، آنک معروف است به ضحاک و به کوه دماوند بازداشت و روزها که سپس مهرگان است همه جشنند، بر کردار آنچه از پس نوروز بُوَد ...»

گزارش خلف تبریزی درباره ی پیدایش مهرگان نیز این چنین است :

«... و در این روز ملایکه یاری و ممدکاری کاوه آهنگر کردند و فریدون در این روز بر تخت شاهی نشست و در این روز ضحاک را گرفته به کوه دماوند فرستاد که در بند کنند و مردمان به سبب این مقدمه جشنی عظیم کردند و عید نمودند و بعد از آن حکام را مهر و محبت به رعایا به هم رسید و چون مهرگان به معنی محبت پیوستن است بنابراین بدین نام موسوم گشت ...»

دکتر «محمود روح الامینی» به نقل از آثارالباقیه ی بیرونی می نویسد :

«… و برخی مهرگان را بر نوروز برتری داده اند چنانکه پاییز را بر بهار برتری داده اند و تکیه گاه ایشان اینست که «اسکندر» از «ارسطو» پرسید که کدامیک از این دو فصل بهتر است ؟ ارسطو گفت پادشاها در بهار حشرات و هوام آغاز می کند که نشو یابند، و در پاییز آغاز ذهاب آن هاست، پس پاییز از بهار بهتر است...»

و حتی بیرونی که به سخت کوشی و پرکاری نامدار است گویا بایسته ی خویش می داند که در مهرگان و نوروز بیاساید، آنگونه که «شهروزی» در مورد وی می گوید :

«… دست و چشم و فکر او هیچ گاه از عمل بازنماند، مگر به روز نوروز و مهرگان.»

در نظم و نثر پارسی از روزگاران گذشته، درباره ی جشن مهرگان گفت وگو و اشاره بسیار شده است. پس از ساسانیان، در آن روزگاران پر آشوب که نابسامانی و پریشانی در ایران گسترش پیدا کرده بود، باز هم ایرانیان آیین های گذشته و آدابشان را همچنان نگه می داشتند و هنگامی که فرصتی به دست می آوردند، این آداب و آیین ها به آشکاری و روشنی و فر و شکوه برگزار می شد و هنگامی که سخت گیری تازیان در این باره آغاز می شد، ایرانیان به گونه های پنهان آیین های خود را برگزار می کردند. سرانجام به انگیزه ی اهلیت این آیین ها، شایان نگرش بود و پذیرا شدن یا زیر همان عنوان ها و یا زیر سرپوش ها و عنوان هایی تازه مورد پذیرش و اقتباس تازیان یورشی و دشمنان ایران قرار می گرفت. از آن جمله است جشن مهرگان.

«رودکی» درباره ی مهرگان چنین سروده است [2] :

ملکا  جشن  مهرگان  آمــــد          جشن  شاهان  و  خسروان  آمــد
جز  به  جای  ملهم و خرگاه         بـــدل  بــاغ  و  بـــوسـتـان  آمـــد
مورد برجای سوسن آمـــد بــاز       مــی  بر  جــای  ارغــوان  آمــــد
تو جوانـمرد و دولت تو جـوان        مــی  بر  بخت  تــو جـوان  آمــد

«ابولفضل بیهقی» نیز شرح جشن مهرگان را در که در روزگار مسعود غزنوی برگزار می شد در کتاب خود آورده است :

«... و روز دوشنبه دو روز مانده از ماه رمضان به جشن مهرگان بنشست و چندان نثارها و هدیه ها و طرف و ستور آورده بودند که از حد و اندازه بگذشت و سوری صاحب دیوان بی اندازه چیزها فرستاده بود، نزدیک درش تا پیش آورد، همچنان نمایندگان بزرگان پیرامون چون خوارزمشاه آلتونتاش و امیر چغانیان و امیر گرگان و کشورهای قصدار، مکران و دیگران بسیار چیز آوردند و روزی با نام بگذشت. [3]

چگونگی برپایی جشن مهرگان در گذشته

با نگاهی با آثار بجا مانده از بزرگان و دانشمندان و مورخانی چون فردوسی، بیرونی، اسدی توسی، کتزیاس، دوریس، استرابون، و همچنین آثار شاعرانی چون رودکی، فرخی، منوچهری دامغانی، ناصرخسرو، سعد سلمان و ... می توان به راحتی شیوه ی برگزاری جشن مهرگان در دوران پیشین را دریافت.

«کتزیاس»(Katesias) یونانی، پزشک ویژه ی اردشیر دوم هخامنشی می نویسد :

«... پادشاهان هخامنشی به هیچ گونه نباید مست شوند، مگر در روز جشن مهرگان که لباس های ارغوانی گرانبهایی می پوشند و همراه با مردم و دسته های نوازندگان و خنیاگران در باده پیمایی همگانی شرکت می جویند ...»

این تنها روز در ایران هخامنشی بوده که مردم می توانستند در حضور پادشاهان به صورت همگانی باده گساری کنند.

تاریخ نگار دیگری به نام «دوریس»(Duris) می نویسد :

«... پادشاهان در این جشن پایکوبی و دست افشانی می کردند ...»

بنا به گفته ی «استرابون»(Strabon) خشتره پاون (ساتراپ) ارمنستان، در جشن مهرگان بیست هزار کره اسب به رسم پیشکشی به دربار شاهنشاه هخامنشی گسیل می داشت.

اردشیر پاپکان (بابکان) و خسرو انوشیروان در این روز تن پوش نو به مردم می بخشیدند.

در این روز موبد موبدان خوانچه ای که در آن لیمو، شکر، نیلوفر، سیب، به، انار، و یک خوشه ی انگور سفید و هفت دانه مورد گذاشته بود، واج گویان (زمزمه کنان) نزد شاه می آورد. هفت مورد و هفت چیز دیگر که در خوانچه می گذاشتند، همان هفت چین [4] بود که جز تشریفات جشن نوروز و مهرگان به حساب می آید.

ابوریحان بیرونی می گوید :

«... گویند مهر، نام خورشید است و در چنین روزی پدیدار گشته، از این رو، نام مهرگان را به او نسبت داده اند. پادشاهان در این روز تاجی به شکل خورشید که در آن دایره ای مانند چرخ چسبیده بود بر سر می گذاشتند و می گویند که در این روز فریدون بر بیوراسپ (ضحاک ماردوش) دست یافت. چون در چنین روزی فرشتگان از آسمان به یاری فریدون پایین آمدند، لذا در جشن مهرگان به یاد آن روز، در سرای پادشاهان، مردی دلیر می گماشتند و بامدادان به آواز بلند ندا می داد، ای فرشتگان به سوی دنیا بشتابید و جهان را از گزند اهریمنان برهانید.»

خلف تبریزی نیز بخشی از مراسم جشن مهرگان را چنین توصیف می کند :

«... و گویند که اردشیر بابکان تاجی که بر آن صورت آفتاب نقش کرده بودند در این روز بر سر نهاد و بعد از او پادشاهان عجم نیز در این روز همچنان تاجی بر سر اولاد خود نهادندی و روغن «بان» که آن درختی است و میوه ی آن را «حسب البان» گویند به جهت یُمن و تبرک بر بدن مالیدندی و اول کسی که در این روز نزدیک پادشاهان عجم آمدی موبد موبدان و دانشمندان بودی و هفت خوان از میوه همچو ترنج و سیب و بی و انار و عناب و انگور سفید و کُنار با خود آوردندی، چه عقیده ی فارسیان آن است که در این روز از هر هفت میوه ی مذکور بخورند و روغن بان بر بدن بمالند و گلاب بیاشامند و بر خود و دوستان خود بپاشند ...»

«کومون»(Cumont) خاورشناس و دانشمند بلژیکی در کتاب گرانبهای خود به نام «آیین میترا» چنین می گوید :

«.. بدون تردید، جشن مهرگان که در کشورهای روم باستان، روز پیدایش خورشید نامیده می شد و آن را «سل ناتالیس این وکتی»(Sol Natalis Invecti) یعنی «روز زایش خورشید شکست ناپذیر» [5] می گفتند که به بیست و پنجم ماه دسامبر کشیده شد و شماری زیاد از عیسویان پیش از عیسی مسیح به آیین مهرپرستی گرویدند و پس از گسترش دین مسیح در اروپا، روز زایش مسیح قرار داده شد. چون عیسویان نمی خواستند این روز را جشن بگیرند به نام زاده شدن عیسی جشن گرفتند.»

در واقع باید گفت که کریسمس عیسویان بر پایه ی مهر روز ایرانیان باستان است.

دکتر «ذبیح الله صفا» در مجله ی مهر، شماره ی ده، سال نخست چنین می نویسد :

«در روزهای مهرگان و نوروز، پارسیان، مُشک و عنبر و عود هندی به یکدیگر می دادند و توده های مردم هر کدام به فراخور حال و توانایی و کار خود برای پادشاه پیشکش می آوردند و رسم و آیین و آداب جشن مهرگان همانند بزرگواری روز نخست نوروز بوده است.»

به روایتی نیز تاجگذاری اردشیر پاپکان، مقارن با جشن مهرگان بود.

ابومسلم خراسانی، برمکیان و دولت مردان آن زمان عباسیان، در گرفتن جشن مهرگان پافشاری داشتند.

در کتاب «تلمود»، از کتاب های مقدس یهود هم از جشن مهرگان سخن رفته است و این نشان می دهد که این جشن در بسیاری از مناطق دنیای باستان برگزار می شده است.

واژگان «مهرجان»(مهرجانات) و «نیروز» که معرب شده ی مهرگان و نوروز است و اکنون نیز در بسیاری از کشورهای عرب زبان حاشیه ی خلیج فارس و برخی از کشورهای شمال آفریقا به مفهوم جشنواره (فستیوال)، کاربرد دارد و وارد زبان و قلمرو فرهنگی کشورهای مسلمان و عرب زبان گردیده است نیز، نشانه ی دیگری است بر فر و شکوه این دو جشن باستانی.

  

چگونگی برگزاری کنونی جشن مهرگان

امروزه هم میهنانمان چند روز مانده به پاییز با خانه تکانی به پیشباز پاییز و مهرگان می روند، در روز مهر از ماه مهر جلوی در خانه ها را آب پاشی و جارو کرده و پس از آن با رفتن به نیایشگاه ها و گردهم آمدن با تهیه ی خوراک های سنتی از یکدیگر پذیرایی می کنند و با سخنرانی ، خواندن سرود و شعر و دکلمه جشن مهرگان را با شادی برپا می کنند.

در برخی روستاهای کشور، جشن مهرگان همراه با اجرای موسیقی سنتی همراه است بدین گونه که در روز پنجم پس از مهرگان، گروهی از اهالی روستا که بیشتر آنان را جوانان تشکیل می دهند در تالار مرکزی یا نیایشگاه مرکزی روستا یا سرچشمه و قنات، گرد هم می آیند و «گروه ساز» را تشکیل می دهند، هنرمندان روستایی نیز با سُرنا و دف گروه را همراهی می کنند، آن ها با هم حرکت کرده و از یک سوی ِروستا و از نخستین خانه مراسم بازدید از اهالی روستا را آغاز می کنند و با شادی وارد خانه ها می شوند؛ کدبانوی هر خانه مانند همه ی جشن های ایرانی نخست آینه وگلاب می آورد و اندکی گلاب در دست افراد ریخته و آینه را در برابر چهره ی آن ها نگه می دارد و سپس «لــُرَک» را که فراهم نموده میان همه ی گروه پخش می کند، این آجیل مخصوص، مخلوطی است از تخم کدو، آفتابگردان، و نخودچی کشمش که همراه با شربت و چای پذیرایی می شود.
آنگاه یکی از افراد گروه ِساز که صدایی رسا دارد نام های کسانی را که پیش از این در این خانه سکونت داشته و درگذشته اند باز می گوید و برای همه ی آن ها آمرزش و شادی روان آرزو می کند.
پس از آن بشقابی از لرک از این خانه دریافت می کنند و در دستمال بزرگی که بر کمر بسته اند می ریزند و از خانه بیرون می آیند و به خانه پسین می روند. چنان که در خانه ای بسته باشد برای لحظه ای بیرون خانه می ایستند و با بیان نام های درگذشتگان آن خانه، بر روان و فروهر آن ها درود می فرستند.
برخی از خانواده ها نیز پول و میوه برای استفاده در جشن مهرگان به گروه می دهند و برخی دیگر نیز نوعی نان مخصوص به نام «لورگ» درست می کنند و گوشت های بریان شده که به قطعات کوچکی تقسیم شده است همراه با سبزی داخل آن قرار داده به گروه می دهند. پس از پایان مراسم در نیایشگاه، موبد یا کدخدا، آجیل، میوه و نان و گوشت و سبزی گردآوری شده را در میان شرکت کنندگان پخش می کند.
مردم تا آنجا که امکان دارد با لباس های ارغوانی یا سرخ گرد هم آمده و به پایکوبی و شادی می پردازند و هر یک چند نبشته ی شادباش (کارت تبریک) برای هدیه به همراه دارند.

سفره ی مهرگان

خوان یا سفره ی مهرگانی نیز همچون سفره ی هفت سین نوروز و دیگر سفره های جشن های ایرانی، هفت چینی از میوه ها و خوراکی هاست همراه با شاخه هایی از درختان «سرو»، «مورد» و «گز» و شربتی از عصاره ی «هوم»(هَئومَه) [6] که با شیر رقیق شده و نان مخصوص «لورگ» که روی پارچه ای ارغوانی گرد ِیک آتش دان چیده می شوند.

هفت میوه همچون سیب، انار، ترنج، سنجد، بی (به)، انگور سفید، انجیر، کُـنار، زالزالک، ازگیل، خرمالو و ...
آجیل ویژه ای از هفت خشکبار از جمله مغز گردو، پسته، مغز فندق، بادام، تخمه، توت خشک، انجیر خشک، نخودچی و ...
آش هفت غله از گندم، جو، برنج، نخود، عدس، ماش و ارزن.
کاسه ای پر از آب و گلاب و سکه و برگ آویشن همراه با گل های بنفشه و نازبو (ریحان)، آیینه، سرمه دان، شیرینی و بوی های خوش همچون اسفند و عود و کُندر.

سفره مهرگان

موسیقی مهرگان

خلف تبریزی در «برهان قاطع» برای یکی از مقام ها و لحن های موسیقی سنتی ایران نام «موسیقی مهرگانی» را آورده است، که گمان می رود در دوران گذشته در جشن مهرگان موسیقی ویژه ای نواخته می شده که اکنون از آن آگاهی نداریم.

همچنین در میان دوازده مقام نامبرده شده در کتاب «موسیقی کبیر» ابونصر فارابی، مقام یازدهم با نام مهرگان ثبت شده است و نیز نظامی گنجوی در منظومه ی «خسرو و شیرین» نام بیست و یکمین لحن از سی لحن نامبردار شده را «مهرگانی» نوشته است.

مهرگان در ادبیات

در ادبیات به ویژه چامه های (شعرهای) پارسی، از مهرگان بسیار سخن به میان آمده است که در این جا تنها نمونه های کوتاهی از آن ها را می آوریم :

مسعود سعد سلمان :

روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان            مهر بفزا ای نگار ماه چهر مهربان
مهربانی کن به جشن مهرگان و روز مهر           مهربانی کن به روز مهر و جشن مهرگان
جام را چون لاله گردان از نبید باده رنگ          وندر آن منگر که لاله نیست اندر بوستان
کاین جهان را ناگهان از خرمی امروز کرد            بوستان نو شکفته عدل سلطان جهان


منوچهری دامغانی :

شاد باشید که جشن مهرگان آمد             بانگ و آوای ِدَرای ِکاروان آمد
کاروان مهرگان از خَزران آمد              یا ز اقصای بلاد چینستان آمد
نا از این آمد، بالله نه از آن آمد            که ز فردوس برین وز آسمان آمد
مهرگان آمد، هان در بگشاییدش              اندر آرید و تواضع بنماییدش
از غبار راه ایدر بزداییدش                   بنشانید و به لب خرد نجاییدش
خوب دارید و فرمان بستاییدش              هرزمان خدمت لختی بفزاییدش


دقیقی :

گاه آن آمد که باد مهرگان لشگر کشد      دست او پیراهن اشجار از سر بر کشد
باغ ها را داغ های عریان بر برزند        شاخ ها را چادر نسطوریان بر سر کشد
زانکه سی سنبر چون ما مست و نرگس شوخ چشم   هردو بدخو را همی در زر و در زیور کشد
مهرگان آمد و جشن ملک افریدونا       آن کجا گاو خوشش بودی بر ما یونا


قطران تبریزی :

آدینه و مهرگان و ماه نو            بادند خجسته هر سه بر خسرو


عنصری :

مهرگان آمد گرفته فالش از نیکی مثال        نیک روز و نیک جشن و نیک وقت و نیک فال


ناصر خسرو :

نـوروز بـه از مـهـرگـان، گـرچـه               هـــر دو زمـــانــنــد، اعــتــدالــــی

امیرهوشنگ ابتهاج (هـ الف. سایه) :

بــگشاییم کفتران را بــال
   بــفروزیم شعله بـر سر کوه
بـسـرایـیـم شادمانه سرود
   وین چنین با هزار گونه شکوه

مهرگان را به پیشباز رویم ...

         رقص پر پیچ و تاب پرچم ما
                     زیر پرواز کفتران سپید
         شادی آرمیده گام سپهر
                    خنده ی نوشکفته ی خورشید

مهرگان را درود می گویند ...
گرم هر کار مست، هر پندار
همره هر پیام، هر سوگند
در دل هر نگاه، هر آواز
توی هر بوسه، هر لبخند

... ما خواهانیم که پشتیبان کشور تو باشیم،
ما نمی خواهیم از کشور تو جدا شویم،
نمی خواهیم از خانه خود جدا شویم،
مباد جز این ای مهر نیرومند !..


[ پنج شنبه 90/3/5 ] [ 1:3 عصر ] [ دو دختر ]
نظر


 

نخستین اشاره در تاریخ اساطیر ایران به وجود پرچم، به قیام کاوه آهنگر علیه ظلم و ستم آژی دهاک(ضحاک) بر میگردد. در آن هنگام کاوه برای آن که مردم را علیه ضحاک بشوراند، پیش بند چرمی خود را بر سر چوبی کرد و آن را بالا گرفت تا مردم گرد او جمع شدند. سپس کاخ فرمانروای خونخوار را در هم کوبید و فریدون را بر تخت شاهی نشانید.

فریدون نیز پس از آنکه فرمان داد تا پاره چرم پیش بند کاوه را با دیباهای زرد و سرخ و بنفش آراستند و دُر و گوهر به آن افزودند، آن را درفش شاهی خواند و بدین سان " درفش کاویان " پدید آمد. نخستین رنگهای پرچم ایران زرد و سرخ و بنفش بود، بدون آنکه نشانه ای ویژه بر روی آن وجود داشته باشد. درفش کاویان صرفاً افسانه نبوده و به استناد تاریخ تا پیش از حمله اعراب به ایران، بویژه در زمان ساسانیان و هخامنشیان پرچم ملی و نظامی ایران را درفش کاویان می گفتند، هر چند این درفش کاویانی اساطیری نبوده است.

محمدبن جریر طبری در کتاب تاریخ خود به نام الامم و الملوک مینویسد: درفش کاویان از پوست پلنگ درست شده، به درازای دوازده ارش که اگر هر ارش را که فاصله بین نوک انگشتان دست تا بندگاه آرنج است 60 سانتی متر به حساب آوریم، تقریباٌ پنج متر عرض و هفت متر طول میشود. ابولحسن مسعودی در مروج اهب نیز به همین موضوع اشاره میکند.

به روایت اکثر کتب تاریخی، درفش کاویان زمان ساسانیان از پوست شیر یا پلنگ ساخته شده بود، بدون آنکه نقش جانوری بر روی آن باشد. هر پادشاهی که به قدرت می رسید تعدادی جواهر بر آن می افزود. به هنگام حملهٌ اعراب به ایران، در جنگی که در اطراف شهر نهاوند در گرفت درفش کاویان به دست آنان افتاد و چون آن را همراه با فرش مشهور " بهارستان " نزد عمربن خطاب خلیفه مسلمانان، بردند وی از بسیاری گوهرها، دُرها و جواهراتی که به درفش آویخته شده بود دچار شگفتی شد و به نوشته فضل الله حسینی قزوینی در کتاب المعجم مینویسد: " امیر المومنین سپس بفرمود تا آن گوهرها را برداشتند و آن پوست را سوزانیدند ".

با فتح ایران به دست اعراب - مسلمان، ایرانیان تا دویست سال هیچ درفش یا پرچمی نداشتند و تنها دو تن از قهرمانان ملی ایران زمین، یعنی ابومسلم خراسانی و بابک خرم دین دارای پرچم بودند. ابومسلم پرچمی یکسره سیاه رنگ داشت و بابک سرخ رنگ به همین روی بود که طرفداران این دو را سیاه جامگان و سرخ جامگان می خواندند. از آنجائی که علمای اسلام تصویرپردازی و نگارگری را حرام میدانستند تا سالهای مدید هیچ نقش و نگاری از جانداران بر روی درفش ها تصویر نمی شد.


نخستین تصویر بر روی پرچم ایران

در سال 355 خورشیدی ( 976 میلادی ) که غزنویان، با شکست دادن سامانیان، زمام امور را در دست گرفتند، سلطان محمود غزنوی برای نخستین بار دستور داد نقش یک ماه را بر روی پرچم خود که رنگ زمینه آن یکسره سیاه بود زردوزی کنند. سپس در سال 410 خورشیدی ( 1031 میلادی ) سلطان مسعود غزنوی به انگیزه دلبستگی به شکار شیر دستور داد نقش و نگار یک شیر جایگزین ماه شود و از آن پس هیچگاه تصویر شیر از روی پرچم ملی ایران برداشته نشد تا انقلاب ایران در سال (1979 میلادی).

افزوده شدن نقش خورشید بر پشت شیر

در زمان خوارزمشاهیان یا سلجوقیان سکه هائی زده شد که بر روی آن نقش خورشید بر پشت آمده بود، رسمی که به سرعت در مورد پرچمها نیز رعایت گردید. در مورد علت استفاده از خورشید دو دیدگاه وجود دارد، یکی اینکه چون شیر گذشته از نماد دلاوری و قدرت، نشانه ماه مرداد ( اسد ) هم بوده و خورشید در ماه مرداد در اوج بلندی و گرمای خود است، به این ترتیب همبستگی میان خانه شیر ( برج اسد ) با میانهٌ تابستان نشان داده می شود. نظریه دیگر بر تاًثیر آئین مهرپرستی و میترائیسم در ایران دلالت دارد و حکایت از آن دارد که به دلیل تقدس خورشید در این آئین، ایرانیان کهن ترجیح دادند خورشید بر روی سکه ها و پرچم بر پشت شیر قرار گیرد.

پرچم در دوران صفویان

در میان شاهان سلسله صفویان که حدود 230 سال بر ایران حاکم بودند تنها شاه اسماعیل اول و شاه طهماسب اول بر روی پرچم خود نقش شیر و خورشید نداشتند. پرچم شاه اسماعیل یکسره سبز رنگ بود و بر بالای آن تصویر ماه قرار داشت. شاه طهماسب نیز چون خود زادهً ماه فروردین ( برج حمل ) بود دستور داد به جای شیر و خورشید تصویر گوسفند ( نماد برج حمل ) را هم بر روی پرچمها و هم بر سکه ها ترسیم کنند. پرچم ایران در بقیهً دوران حاکمیت صفویان سبز رنگ بود و شیر و خورشید را بر روی آن زردوزی می کردند. البته موقعیت و طرز قرارگرفتن شیر در همهً این پرچمها یکسان نبوده، شیر گه نشسته بوده، گاه نیمرخ و گاه رو به سوی بیننده. در بعضی موارد هم خورشید از شیر جدا بوده و گاه چسبیده به آن. به استناد سیاحت نامهً ژان شاردن جهانگرد فرانسوی استفاده او بیرق های نوک تیز و باریک که بر روی آن آیه ای از قرآن و تصویر شمشیر دوسر علی یا شیر خورشید بوده، در دوران صفویان رسم بوده است. به نظر می آید که پرچم ایران تا زمان قاجارها، مانند پرچم اعراب، سه گوشه بوده نه چهارگوش.

پرچم در عهد نادرشاه افشار

نادر که مردی خود ساخته بود توانست با کوششی عظیم ایران را از حکومت ملوک الطوایفی رها ساخته، بار دیگر یکپارچه و متحد کند. سپاه او از سوی جنوب تا دهلی، از شمال تا خوارزم و سمرقند و بخارا، و از غرب تا موصل و کرکوک و بغداد و از شرق تا مرز چین پیش روی کرد. در همین دوره بود که تغییراتی در خور در پرچم ملی و نظامی ایران بوجود آمد. درفش شاهی یا بیرق سلطنتی در دوران نادرشاه از ابریشم سرخ و زرد ساخته می شد و بر روی آن تصویر شیر و خورشید هم وجود داشت اما درفش ملی ایرانیان در این زمان سه رنگ سبز و سفید و سرخ با شیری در حالت نیمرخ و در حال راه رفتن داشته که خورشیدی نیمه بر آمده بر پشت آن بود و در درون دایره خورشید نوشته بود: " المک الله " سپاهیان نادر در تصویری که از جنگ وی با محمد گورکانی، پادشاه هند، کشیده شده، بیرقی سه گوش با رنگ سفید در دست دارند که در گوشهً بالائی آن نواری سبز رنگ و در قسمت پائیتی آن نواری سرخ دوخته شده است. شیری با دم برافراشته به صورت نیمرخ در حال راه رفتن است و درون دایره خورشید آن بازهم " المک الله " آمده است. بر این اساس میتوان گفت پرچم سه رنگ عهد نادر مادر پرچم سه رنگ فعلی ایران است. زیرا در این زمان بود که برای نخستین بار این سه رنگ بر روی پرچم های نظامی و ملی آمد، هر چند هنوز پرچمها سه گوشه بودند.

دورهً قاجارها، پرچم چهار گوشه

در دوران آغامحمدخان قاجار، سر سلسلهً قاجاریان، چند تغییر اساسی در شکل و رنگ پرچم داده شد، یکی این که شکل آن برای نخستین بار از سه گوشه به چهارگوشه تغییر یافت و دوم این که آغامحمدخان به دلیل دشمنی که با نادر داشت سه رنگ سبز و سفید و سرخ پرچم نادری را برداشت و تنها رنگ سرخ را روی پرچم گذارد. دایره سفید رنگ بزرگی در میان این پرچم بود که در آن تصویر شیر و خورشید به رسم معمول وجود داشت با این تفاوت بارز که برای نخستین بار شمشیری در دست شیر قرار داده شده بود. در عهد فتحعلی شاه قاجار، ایران دارای پرچمی دوگانه شد. یکی پرچمی یکسره سرخ با شیری نشسته و خورشید بر پشت که پرتوهای آن سراسر آن را پوشانده بود. نکته شگفتی آور این که شیر پرچم زمان صلح شمشیر بدست داشت در حالی که در پرچم عهد جنگ چنین نبود. در زمان فتحعلی شاه بود که استفاده از پرچم سفید رنگ برای مقاصد دیپلماتیک و سیاسی مرسوم شد. در تصویری که یک نقاش روس از ورود سفیر ایران " ابوالحسن خان شیرازی " به دربار تزار روس کشیده، پرچمی سفید رنگ منقوش به شیر و خورشید و شمشیر، پیشاپیش سفیر در حرکت است. سالها بعد، امیرکبیر از این ویژگی پرچم های سه گانهً دورهً فتحعلی شاه استفاده کرد و طرح پرچم امروزی را ریخت. برای نخستین بار در زمان محمدشاه قاجار ( جانشین فتحعلی شاه ) تاجی بر بالای خورشید قرار داده شد. در این دوره هم دو درفش یا پرچم به کار می رفته است که بر روی یکی شمشیر دو سر حضرت علی و بر دیگری شیر و خورشید قرار داشت که پرچم اول درفش شاهی و دومی درفش ملی و نظامی بود.

امیرکبیر و پرچم ایران

میرزا تقی خان امیرکبیر، بزرگمرد تاریخ ایران، دلبستگی ویژه ای به نادرشاه داشت و به همین سبب بود که پیوسته به ناصرالدین شاه توصیه می کرد شرح زندگی نادر را بخواند. امیرکبیر همان رنگ های پرچم نادر را پذیرفت، اما دستور داد شکل پرچم مستطیل باشد ( بر خلاف شکل سه گوشه در عهد نادرشاه ) و سراسر زمینهً پرچم سفید، با یک نوار سبز به عرض تقریبی 10 سانتی متر در گوشه بالائی و نواری سرخ رنگ به همان اندازه در قسمت پائین پرچم دوخته شود و نشان شیر و خورشید و شمشیر در میانه پرچم قرار گیرد، بدون آنکه تاجی بر بالای خورشید گذاشته شود. بدین ترتیب پرچم ایران تقریباٌ به شکل و فرم پرچم امروزی ایران درآمد.

انقلاب مشروطیت و پرچم ایران

با پیروزی جنبش مشروطه خواهی در ایران و گردن نهادن مظفرالدین شاه به تشکیل مجلس، نمایندگان مردم در مجلس های اول و دوم به کار تدوین قانون اساسی و متمم آن می پردازند. در اصل پنجم متمم قانون اساسی آمده بود: " الوان رسمی بیرق ایران، سبز و سفید و سرخ و علامت شیر و خورشید است"، کاملا مشخص است که نمایندگان در تصویب این اصل شتابزده بوده اند. زیرا اشاره ای به ترتیب قرار گرفتن رنگها، افقی یا عمودی بودن آنها، و این که شیر و خورشید بر کدام یک از رنگها قرار گیرد به میان نیامده بود. همچنین دربارهً وجود یا عدم وجود شمشیر یا جهت روی شیر ذکری نشده بود. به نظر می رسد بخشی از عجلهً نمایندگان به دلیل وجود شماری روحانی در مجلس بوده که استفاده از تصویر را حرام می دانستند. نمایندگان نواندیش در توجیه رنگهای به کار رفته در پرچم به استدلالات دینی متوسل شدند، بدین ترتیب که می گفتند رنگ سبز، رنگ دلخواه پیامبر اسلام و رنگ این دین است، بنابراین پیشنهاد می شود رنگ سبز در بالای پرچم ملی ایران قرار گیرد. در مورد رنگ سفید نیز به این حقیقت تاریخی استناد شد که رنگ سفید رنگ مورد علاقهً زرتشتیان است، اقلیت دینی که هزاران سال در ایران به صلح و صفا زندگی کرده اند و این که سفید نماد صلح، آشتی و پاکدامنی است و لازم است در زیر رنگ سبز قرار گیرد. در مورد رنگ سرخ نیز با اشاره به ارزش خون شهید در اسلام، بویژه امام حسین و جان باختگان انقلاب مشروطیت به ضرورت پاسداشت خون شهیدان اشاره گردید. وقتی نمایندگان روحانی با این استدلالات مجباب شده بودند و زمینه مساعد شده بود، نواندیشان حاضر در مجلس سخن را به موضوع نشان شیر و خورشید کشاندند و این موضوع را این گونه توجیه کردند که انقلاب مشروطیت در مرداد (سال 1285 هجری شمسی 1906 میلادی) به پیروزی رسید یعنی در برج اسد(شیر). از سوی دیگر چون اکثر ایرانیان مسلمان شیعه و پیرو علی هستند و اسدالله از القاب حضرت علی است، بنابراین شیر هم نشانهً مرداد است و هم نشانهً امام اول شیعیان در مورد خورشید نیز چون انقلاب مشروطه در میانهً ماه مرداد به پیروزی رسید و خورشید در این ایام در اوج نیرومندی و گرمای خود است پیشنهاد می کنیم خورشید را نیز بر پشت شیر سوار کنیم که این شیر و خورشید هم نشانهً علی باشد هم نشانهً ماه مرداد و هم نشانهً چهاردهم مرداد یعنی روز پیروزی مشروطه خواهان و البته وقتی شیر را نشانهً پیشوای امام اول بدانیم لازم است شمشیر ذوالفقار را نیز بدستش بدهیم. بدین ترتیب برای اولین بار پرچم ملی ایران به طور رسمی در قانون اساسی به عنوان نماد استقلال و حاکمیت ملی مطرح شد. در سال 1336 منوچهر اقبال، نخست وزیر وقت به پیشنهاد هیاًتی از نمایندگان وزارت خانه های خارجه، آموزش و پرورش و جنگ طی بخش نامه ای ابعاد و جزئیات دیگر پرچم را مشخص کرد. بخش نامهً دیگری در سال 1337 در مورد تناسب طول و عرض پرچم صادر شد و طی آن مقرر گردید طول پرچم اندکی بیش از یک برابر و نیم عرضس باشد.

پرچم بعد از انقلاب
در اصل هجدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مصوب سال 1358 (1979 میلادی) در مورد پرچم گفته شده است که پرچم جمهوری اسلامی از سه رنگ سبز، سفید و سرخ تشکیل می شود و نشانهً جمهوری اسلامی (تشکیل شده با حروف الله اکبر) در وسط آن قرار دارد.

برافراشته باد پرچم ایران زمین

 

[ پنج شنبه 90/3/5 ] [ 1:3 عصر ] [ دو دختر ]
نظر
امپراطوری هخامنشیان
با طلوع دولت هخانشی که به وسیله کوروش کبیر پارسی از خاندان معروف بنیاد گردید (حدود 550 ق.م) ، ایران در صحنه تاریخ جهانی نقش فعال و تعیین کننده أی یافت . همچنین ، این دولت منشاء و مرکز یک تمدن و فرهنگ ممتاز آسیایی و جهانی دنیای باستان شناخته شد. <\/h6>
کوروش کبیر، پادشاه سرزمین انشان (انزان ، در حدود شوش نواحی ایلام جنوبی) و سر کرده سلحشور و محبوب طوایف پارسه (پارس) که قلمرو او و پدرانش در آن ایام تابع حکومت پادشاهان خاندان دیااکو محسوب می شد، با شورش بر ضد آستیاگ و پیروزی بر او ، هگمتانه (اکباتان ، همدان) را گرفت (549 ق.م.) . وی ، خزاین و ذخایر تختگاه ماد را هم وفق روایت یک کتیبه بابلی ، به " انشان " برد و سرانجام به فرمانروایی طوایف ماد در ایران خاتمه داد .  <\/h6>

غلبه سریع او بر قلمرو ماد که بلافاصله بعد از سقوط همدان تحت تسلط او در آمد ، در نزد پادشاهان عصر موجب دلنگرانی شد . کوروش برای مقابله با اتحادیه ای که با شرکت لیدیه ، بابل و مصر بر ضد او در حال شکل گرفتن بود ، خود را ناچار به درگیری با آنها یافت . 

پس از آن ، بلافاصله با سرعتی بی نظیر، به جلوگیری از هجوم کرزوس پادشاه لیدیه ، که با عجله عازم تجاوز به مرزهای ایران بود ، پرداخت . در جنگ ، کرزوس مغلوب شد و ساردیس (اسپرده ، سارد) پایتخت او به دست کوروش افتاد (546ق.م.). این پیروزی ، آسیای صغیر را هم برقلمرو وی افزود (549 ق.م.) اما ، قبل از درگیری با بابل و ظاهرا" برای آنکه هنگام لشکر کشی به بین النهرین مانند آنچه برای هووخ شتره ، پادشاه ماد ، در هنگام عزیمتش به جنگ با آشور پیش آمد، دچار حمله سکاها نشود ، چندی در نواحی شرقی فلات به بسط قدرت و تامین حدود پرداخت . بالاخره ، با عبور از دجله حمله به بابل را آغاز کرد و تقریبا" بدون جنگ آن را فتح کرد (538 ق.م.) با فتح بابل ، سرزمینهای آشور و سوریه و فلسطین هم که جزو قلمرونبونید- پادشاه بابل -  بود نیز ، به تصرف کوروش در آمد . اما، در گیریهایی که در نواحی شرقی کشور در حوالی گرگان و اراضی بین دریاچه خزر و دریاچه آرال برای او پیش آمدو ظاهرا" به مرگ او منجر شد (529 ق.م.) ، او را از اقدام به لشکر کشی به مصر ، که در گذشته با لیدیه و بابل برضد وی هم پیمان شده بودند ، مانع گشت . 

پسرش ، کمبوجیه این مهم را انجام داد (525 ق.م.) وبدین گونه ، مصر و قورنا (سیرنائیک) در شمال آفریقا هم جزو قلمرو هخامنشی ها در آمد و شاهنشاهی پارسی ها به وسعت فوق العاده ای که در تمام دنیای باستان بی سابقه بود، رسید . بالاخره ، داریوش اول (معروف به کبیر) که بعد از مدت کوتاهی (521 ق.م.) با ایجاد امنیت ، احداث شبکه های ارتباطی ، وضع قوانین و تنظیم ترتیبات مربوط به مالیات عادلانه ، به این دولت که در واقع میراث کوروش بود ، تمرکز و تحرک واستحکامی قابل دوام بخشید. معهذا ، لشکر کشیهایی که داریوش در مرزهای غربی و شمال شاهنشاهی کرد وبیشتر ناظر به تامین وحدت و تمامیت آن بود ، در آسیای صغیر و یونان با مقاومتهایی مواجه گردید (499 ق.م.) که حل آن از طریق نظامی، برای وی ممکن نگشت (490 ق.م.). 

پسرش ، خشایارشا هم که بعد از او به سلطنت رسید (486 ق.م.) در رفع این مقاومتها (480 ق.م.) که از عدم تفاهم بین حیات یونانی و اصول حکومت شرقی ناشی می شد، توفیقی حاصل نکرد. حتی بعد از خشایارشا (465 ق.م.) هم . این سوءتفاهم بین ایران با شهرهای یونان مدتها ادامه یافت . 

معهذا جانشینان دیگر داریوش و از جمله کسانی چون داریوش دوم (404 – 423 ق.م.) و اردشیر دوم (358 – 404 ق.م.) که هیچ یک ذره ای از لیاقت و کاردانی او را هم نداشتند، در حل سیاسی این مساله و حفظ سیادت ایران در نواحی شرقی و مدیترانه ، دچار مشکلی نشدند. حتی شورش مصر بر ضد ساتراپ ایرانی خود (415 ق.م) ، که یک چند آن سرزمین را از ایران جدا کرد ، و واقعه بازگشت ده هزار چریک یونانی از ایران (401 ق.م.) که نشانه ضعف نظامی ایران در آن ایام بود، تمامیت شاهنشاهی ایران را متزلزل نکرد . به همین دلیل، نظامات داریوش بزرگ و تدابیر سیاسی بعضی ساتراپهای ایرانی که مشاوران پادشاهان بودند ، همچنان حافظ وحدت و تمامیت قلمرو هخامنشی باقی ماند. 

این قلمرو وسیع که از حدود جیحون و سند تا مصر و دریای اژه را در بر می گرفت ، در عهد داریوش شامل تقسیمات اداری منظمی بالغ بر بیست استان (هرودوت) یا بیشتر (کتیبه ها) بود که در هر استان (خشتره = شهر) یک ساتراپ (خشترپ = خشتروپان = شهربان) به عنوان والی عهده دار امور کشوری بود . با آنکه این والی بر تمام امور مربوط به استان نظارت فایق داشت ، فرمانده پادگان استان و نگهبان ارگ آن تحت حکم وی نبودند . به این ترتیب ، ساتراپ با وجود اقتدار بالنسبه نا محدود ، همواره تحت نظارت پادشاه قرار داشت و فکر یا غیگری برای او ، چندان قابل اجرا به نظر نمی رسد . حکم و اراده پادشاه هم در سراسر این استانها قانون محسوب می شد و مطاع بود . 

اقوام تابع هم با آنکه در ادیان و عقاید و رسوم خود محدودیتی نداشتند، در ضابطه تبعیت از حکم پادشاه، به حفظ وحدت و تمامیت شاهنشاهی متعهد بودند . نمونه این تعهد ، از همکاری آنان در کار بنای کاخ داریوش در شوش پیداست . لوحه های گلی بازمانده از آن پادشاه ، نقش صنعتگران این اقوام و مصالح سرزمینهای آنان را در ایجاد این کاخ به یاد می آورد . 

نام سرزمینهای تابع ، در کتیبه ای متعلق به مقبره داریوش که در نقش رستم می باشد ، به تفصیل این گونه آمده است : ماد ، خووج (خوزستان) پرثوه (پارت) ، هری ب و (هرات) ، باختر ، سغد ، خوارزم، زرنگ ، آراخوزیا (رخج ، افغانستان جنوبی تاقندهار) ، ثته گوش (پنجاب) ، گنداره (کابل ، پیشاور) ، هندوش (سند) ، سکاهوم ورکه ر(سکاهای ماورای جیحون) ، سگاتیگره خود (سکاهای تیز خود ، ماورای سیحون) ، بابل ، آشور ، عربستان ، مودرایه (مصر) ، ارمینه (ارمن)، کته په توک (کاپادوکیه ،بخش شرقی آسیای صغیر)، سپرد (سارد ، لیدیه در مغرب آسیای صغیر)،   یئونه (ایونیا ، یونانیان آسیای صغیر)،   سکایه تردریا (سکاهای آن سوی دریا : کریمه ، دانوب) ،   سکودر (مقدونیه)،   یئونه تک برا (یونانیان سپردار: تراکیه ، تراس)،   پوتیه (سومالی)، کوشیا (کوش  حبشه) ، مکیه (طرابلس غرب ، برقه) ، کرخا (کارتاژ ، قرطاجنه یا کاریه در آسیای صغیر) .  ر
در بین این نامها ، ظاهرا " سرزمینهای هم بود که ساتراپ جداگانه نداشت و به وسیله ساتراپ استان مجاور یا نزدیک اداره می شد . لوحه أی نیز در شوش به دست آمده است که به داریوش تعلق دارد و نام کشورهای تابع را – با اندک تفاوت – تقریبا " همانند آنچه در کتیبه نقش رستم او آمده است یاد میکند. فهرست دیگری  را هرودوت (تواریخ 3 : 98 – 89) نقل می کند که بعضی اطلاعات جالب توجه را که درباره مقدار وترتیب مالیات این نواحی ، به دست  می دهد . البته ، این اطلاعات معلومات مندرج در کتیبه ها را نیز تکمیل می کند . همچنین ، تجدید نظرهایی را هم که ظاهرا" گه گاه در تقسیمات اداری کشور می باید پیش آمده باشد ، ارائه می دهد . 

در یک کتیبه مربوط به تخت جمشید نیز که به نظر می رسد متعلق به مقبره یکی از پادشاهان هخامنشی و به احتمال قوی اردشیر دوم (حدود 358 ق.م.) باشد ، فهرست اقوام تابع شاهنشاهی ، این گونه آمده است : پارسی ، مادی ، خوزی ، پارتی ، هروی ، باختری ، سغدی ، خوارزمی ، اهل زرنگ ، اهل رخج ، ثته گوشی ، گندهاری ، هندی ، (اهل سند) ،سکایی هومه ورک ، سکایی تیز خود ، بابلی ، آشوری ، عرب، مصری ، ارمنی ، اهل کاپادوکیه ، اهل سارد ، پوتی ، کوشی ، کرخایی . اینکه نام اقوام تابع در این ایام که فقط بیست و هشت سال با کشته شدن داریوش سوم و انقراض هخامنشی ها 330 (ق.م.) فاصله دارد، با آنچه در کتیبه مقبره داریوش در نقش رستم درباره سرزمینهای تابع وی آمده است ، تقریبا" تفاوتی ندارد ، نشان می دهد که هخامنشی ها تا پایان دوران فرمانروایی وحدت و تمامیت قلمرو خود را حفظ کرده اند . حتی ، قراین حاکی از آن است که در پایان عهد اردشیر سوم (338 ق.م.) چند سالی قبل از سقوطشاهنشاهی پارس ، دولت هخامنشی به مراتب قوی تر ، منسجم تر و منظم تر از پایان عهد خشایارشا بوده است . 

شکست داریوش سوم (330 – 336 ق.م.) از اسکندر هم – غیر از مهارت جنگی فاتح مقدونی – جدایی قسمتی از سپاه که خود را یونانی می دانستند از سپاه داریوش سوم که منجر به شکست او و  سقوط امپراطوری هخامنشی شد.  <\/h3>

مدت دوام شاهنشاهی هخامنشی ، دویست و سی سال بود. فرمانروایی آنان در قلمرو شاهنشاهی – به خصوص در اوایل عهد – موجب توسعه فلاحت ، تامین تجارت و حتی تشویق تحقیقات علمی و جغرافیایی نیز بوده است . مبانی اخلاقی این شاهنشاهی نیز به خصوص در عهد کسانی مانند کوروش کبیر و داریوش بزرگ متضمن احترام به عقاید اقوام  تابع و حمایت از ضعفا در مقابل اقویا بوده است ، از لحاظ تاریخی جالب توجه است . بیانیه معروف کوروش در هنگام فتح بابل را ، محققان یک نمونه ازمبانی حقوق بشر در عهد باستان تلقی کرده اند . که امروزه بر سر در سازمان ملل، بعنوان کتیبه حقوق بشر نصب شده است.  <\/h3>

[ پنج شنبه 90/3/5 ] [ 1:3 عصر ] [ دو دختر ]
نظر
<      1   2   3   4      >
آرشیو مطالب
اسفند 89
چند نوشته
3 شعر از اخوان ثالث
فروردین 90
جوجو
اردیبهشت 90
خرداد 90
مرداد 90
آبان 90
آذر 90
بهمن 90
اردیبهشت 91
شهریور 91
مهر 91
آذر 91
آبان 91
بهمن 91
اسفند 91
خرداد 92
تیر 92
آمار بازدید
  • بازدید امروز: 206
  • بازدید دیروز: 334
  • کل بازدیدها: 164871723
  • موضوعات
  • جوک باحال(4)
  • جوک جدید(4)
  • جوک ایرانی(2)
  • جوک دخترونه(2)
  • جوک دخملی(2)
  • جوک زنانه(2)
  • جوک زنزلیل(2)
  • جوک زنونه(2)
  • جوک ضد پسر(2)
  • جوک ضد مرد(2)
  • عشق(2)
  • عکس(2)
  • جوک(2)
  • اس ام اس عاشقانه(2)
  • sms love(2)
  • اس ام اس لاو(2)
  • جوک فمنیستی(2)
  • حراج(1)
  • حراج کپسول عشق(1)
  • حرف عشقولانه(1)
  • حرف عشقی(1)
  • حنانه شهشهانی(1)
  • خارج تلخ(1)
  • داستان(1)
  • داستان آموزنده(1)
  • داستان لئو(1)
  • داستان کوتاه(1)
  • داستان کوتاه خارجی(1)
  • داستان کوتاه معروف(1)
  • دختر آمریکایی(1)
  • دختر جنوبی(1)
  • دختر هفت ساله(1)
  • دختر کرمانی(1)
  • دخی(1)
  • درآمد بالا(1)
  • درآمداینترنتی(1)
  • درآمدبالا با اینترنت(1)
  • دردودل(1)
  • دودختر(1)
  • رابعه اسکوئی(1)
  • رادیو(1)
  • رمان کوتاه(1)
  • زندگی دختر ایرانی(1)
  • زندگی در سرما(1)
  • زندگی در یخچال(1)
  • سایت درآمد اینترنتی(1)
  • سینما(1)
  • شیرینی ایران(1)
  • طراحی و گرافیک با کامپیوتر(1)
  • طنز(1)
  • طنز ئختر دانشجو(1)
  • طنز ایرانی(1)
  • طنز باحال(1)
  • طنز جدید(1)
  • طنز دختر ایرانی(1)
  • طنز زندگی دخترها(1)
  • طنز فوتبالی(1)
  • طنز ورزشی(1)
  • طنزعکسی(1)
  • عرق(1)
  • اسمس عاشقانه(1)
  • افکارنیوز(1)
  • الناز شاکردوست(1)
  • ایمیل عاشقانه(1)
  • بازیگرایران(1)
  • برف(1)
  • بهرام رادان(1)
  • بیماری قلبی(1)
  • پرسودترین شغل حال حاضر جهان(1)
  • پنل وبلاگنویسی رایگان(1)
  • پیامک آموزنده(1)
  • پیامک عاشقانه(1)
  • پیامک عاشقانه جدید(1)
  • پیامک فلسفی(1)
  • تبلیغات کلیکی(1)
  • ترجمه به وسیله کامپیوتر(1)
  • تفاوت های فرهنگی باخت در ایران و اروپا(1)
  • تقویم سال 91(1)
  • تلخی غربت(1)
  • تیوباکس(1)
  • جدیدترین جوک ها(1)
  • جدیدترین عکس تینا آخوند تبار(1)
  • جملات عاشقانه(1)
  • sms عاشقانه(1)
  • xx(1)
  • آدم برفی(1)
  • اس ام اس آموزنده(1)
  • اس ام اس دو دختر(1)
  • , نامه عشقی(1)
  • 1391(1)
  • 24 زندگی یک دختر(1)
  • 3 شعر از مهدی اخوان ثالث‏‎‎ شعر عشقی(1)
  • 91(1)
  • Love Letter Capsule(1)
  • اس ام اس عاشقانه جدید(1)
  • اس ام اس عشقولانه(1)
  • اس ام اس فلسفی(1)
  • جوک 19 خرداد92(1)
  • جوک 20 خرداد 92(1)
  • جوک بی ادبی(1)
  • عکس آتلیه ای تینا(1)
  • عکس الناز شاکردوست(1)
  • عکس بازیگر ایرانی با مانتو تنگ(1)
  • عکس بازیگر زن(1)
  • عکس بازیگر زن ایرانی(1)
  • عکس تینا آخوندتبار(1)
  • عکس جدید(1)
  • عکس جدید تینا آخوند تبار(1)
  • عکس حنانه شهشهانی(1)
  • عکس حنانه شهشهانی با مانتو(1)
  • عکس دختر(1)
  • عکس دختر آمریکایی(1)
  • عکس دختر ایرانی(1)
  • عکس دختر خارجی(1)
  • عکس دختر کره ای(1)
  • عکس شلوار جین دخترونه(1)
  • عکس عشقی(1)
  • عکس مدل شرقی(1)
  • عکس مدل شلوار جین(1)
  • عکس مدل لباس کره ای(1)
  • عکس مدل کره ای(1)
  • عکس نیوشا(1)
  • عکس های جدید تینا آخوند تبار(1)
  • عکس های نیوشا ضیغمی(1)
  • عکسهای جدید نیوشا(1)
  • غربت تلخ(1)
  • قلب(1)
  • کپسول عشق(1)
  • کد وبلاگ پازسی وبلاگ(1)
  • لئو تولستوی(1)
  • لئون تولستوی(1)
  • لاو(1)
  • مائده(1)
  • متن عشقی(1)
  • مسیج عاشقانه(1)
  • مصطفی زمانی(1)
  • مطلب(1)
  • مطلب طنز(1)
  • مطلب عاشقانه(1)
  • مهناز افشار(1)
  • نامه عاشقانه(1)
  • نویسنده وبلاگ(1)
  • نیوباکس(1)
  • نیوشا ضیغمی(1)
  • هدیه به عشق(1)
  • هدیه عید(1)
  • همکاری(1)
  • همکاری فوری(1)
  • وب(1)
  • وبلاگ(1)
  • وبلاگ دو دختر(1)
  • وبلاگ رایگان(1)
  • وبلاگ گروهی(1)
  • وبلاگنویسی(1)
  • یخچال(1)
  • یوزارسیف(1)
  • یوسف پیامبر(1)
  • کار در منزل(1)
  • کسب درآمد با اینترنت(1)
  • عشق بی منت(1)
  • عشقی(1)
  • عشقی آدرس جدید وبلاگ رند(1)
  • عکس(1)
  • عکس بازیگران(1)
  • عکس طنز(1)
  • عید(1)
  • عیدی(1)
  • عکاسی دیجیتال کامپیوتری(1)
  • جوک فان(1)
  • جوک خفن(1)
  • جوک خفن باحال(1)
  • [ طراحی : جــــــــــوک نــــــــــت ] [ Weblog Themes By :sio.parsiblog.com ]

    تصویر ثابت