☻☺♫♪ دو دخـــــــتـــر ♣ ♠ دل نوشته های دو دختر و مطالبی دخترونه
| ||
تبلیغات متنی |
نیمه های شبه ، همه جا آرومه ![]() دشمنم که از ترس فرار کرده و رفته اینجا هم تو قصر، جوجوها یازده تا ناخن هوا کردن و در خواب ناز به سر میبرن که ناگهان صدای جیغ شاهزاده کوچولوی قصر همه دوون دوون به طرف اتاق شاهزاده کوچولو رفتن که ببینن چی شده؟ شاهزاده گریه کنان پرید تو بغل بانو و گفت: م َم َه کوکو؟؟م َم َه کوکو؟؟ شاهزاده کوچولو گریه که نه نعره سر میدادو میگفت :م َم َه، م َم َه کو؟؟ بانو:چی شده پسرم چرا گریه میکنی؟؟؟ نترس من پیشتم اینم م َم َه خیالش که آرومتر شد هق هق کنون گفت:لولو لولو اومد بانو: چی میخواست ببره تاج سرم ، گریه نکن بفهمم غلط کرد دستشو میشکونم مال خودته تا هر وقت میخوای شیر بخور اصل جریان از اینجا شروع میشد که: شاهزاده کوچولوی قصر ما 3 سالش شده ویه لحظه از س ینه ی بانو جدا نمیشه خلاصه هر کسی یه طرفندی به کار میبره تا بتونه س ینه از شاهزاده بگیره مخصوصا شاه که چشم دیدن شیر خوردن بچشم رو نداره خلاصه ابول میرزا یه پیشنهاد به شاه میکنه میگه هر وقت شاهزاده خواست شیر بخوره شاهم میگه خوبه بچَس میشه خر ِش کرد خلاصه هر وقت شاهزاده کوچولو شیر میخواست بهش میگفتن م َم َه رو لولو برد حالا کجا برد و چرا برد خدا داند دیگه همه باور کرده بودن که لولو برده ، واین باعث شد که شاهزاده ی ما خواب پریشون ببینه پ.ن1:کاش دشمنم شاهزاده کوچولوی ما بود که زود خر بشه و بترسه و خواب پریشون ببینه پ.ن2:اما واقعیت اینکه م َم َه همچنان در دست شاهزاده کوچولوی ماست و شاه در حسرت
[ یکشنبه 90/1/7 ] [ 6:4 صبح ] [ دو دختر ]
همه جا شلوغ،پلوغه ![]() یه مرغ داره تخ میکنه شهر شده هردم شور اینگار که قحطی اومده هر چی جوجو بوده ریخته تو بازار نه میدونن چی میخوان فقط میدونن عید تو راهه و باید خرید کنن الهی فداش بشم امسال همه مهمون جوجوالسلطنه بودیم چرا؟؟!!!! مگه شما نمیدونین ؟؟؟تو کشور شما نمیدن؟؟؟ اینجا جوجو السلطنه هر ماه نفری40 هزار میده الانم همه جیفا پر پول شده جوجوها همگی قبضا رو پرداخت کردن و دارن با اضافه هاش عشق و حال میکنن من و جوجو کلاه قرمزی هم مثل همه دیگه رفتیم بازار یه کت خوشگل خریدیم اینهاش الهی بگردم من و قرمزی که همه چی عیدمون جوره فقط یه سنجت سر سفره هفت سینمون مونده بگذریم عید کشور جوجوها برا خودش عالمی داره و جای بحث بسیار..... پ.ن1:از اونجایی که یه مدت نبودم یه کم کشورداری از دستم در رفته ، بد و خوبش و به بزرگواری خودتون ببخشید پ.ن2:سعی کنید با پول پر برکتتون چیزای بابرکت بخرید پ.ن3:عیدتون مبارک ،سال خوبی داشته باشید،همتونو میبوسم اگه بیکاری برو به
[ یکشنبه 90/1/7 ] [ 6:4 صبح ] [ دو دختر ]
از اونجا که خروسای کشور جوجوها یه کم بی ادب شدن ![]() و همش دنبال کارای بی تربیتی هستن شاه رو به فکر فرو برد تا یه راهکار مناسب برا این مشکل پیدا کنه ابتدا با طرح خانه ی عفاف آشیخ پشم الدین که کلی مزایا داشت مواجه شد که در پایان با موافقت واقع نشد شاه خیلی دوست داشت بدونه مشکل از مرغاست یا از خروسا برا همین به فکر ساختن یه ساختمون 5 طبقه افتاد و اسمشو گذاشت بورس خروسای اهل زندگی برا اینکه به همه ی مرغا حق انتخاب داده باشه یه سری قوانین هم گذاشت، اینجوری دیگه بین مرغا درگیری پیش نیاد و همو پر و پت نکنن خلاصه یه ساختمون با 5 طبقه ی متفاوت زد که تو هر طبقه یه سری خروس با کلی خصوصیات جمع کرد ولی یه شرط گذاشت که اگه به طبقه ای وارد شدین حتما باید یه خروس از اون طبقه رو به همسری بگیرین و اگه به طبقه ی بالاتر رفتند دیگه حق برگشت ندارن و هر کس فقط میتونه یه خروس انتخاب کنه از قضا یه روز سوسن کوره هوس یه خروس خوشگل و خوش تاج و خوش استیل میکنن از شانسشون بورس خروسا هم همون اطراف بود، بهم میگن بیا بریم ببینیم شاید ما هم خانم مرغ شدیم سر در طبقه ی اول زده بود؟: تو این طبقه خروسای غیرتی و زن دوست و آینده دار موجود است سوسن کوره میگه :به از بی شوهریه ولی بیا بریم طبقه بعدی ببینیم خروساش چه مدلین سردرد طبقه دومم نوشته ؟: خروسای این طبقه عاشق ترین خروسای زمینن و بسیار همسر و فرزنداشونو دوست دارن صغری بَــــگــُــم نا خودآگاه یه جیغ سر میده ولی باز طمع مانعش میشه و میگه بذار بریم طبقه ی بعدی سردر طبقه نوشته ؟؟: تو این طبقه پولدارترین خروسا موجود میباشد که تمام پولشونو خرج همسرانشون میکنن سوسن کوره که چشماش داشت از حلقه در میومد ولی باز ذاتش نذاشت و گفت یه طبقه دیگه بریم بالا سردر طبقه ی چهارم نوشته بود؟: تو این طبقه زیباترین خروسا با زیباترین تاج ها موجوده واییییییییییییییییی خدای من ای جون سوسن کوره حتما باید نوشته باشه مرغای این طبقه به حرم سرای شاه برده میشن و نزدیکان شاه میشن بیا بریم بالاتر سردر طبقه پنجم نوشته شده بود؟؟: این طبقه فقط برا اثبات این بود که مرغا راضی نشدنی هستند و هیچوقت به حقشون قانع نیستن و حیف همون خروسای تاج شکسته و چک برگشتی که شما رو به همسری بگیرن پ.ن1: فکر کنم اگه یه طبقه زیر زمین برا پارکینگ ساخته بودن و سردرشم نوشته بودن تو این طبقه خروسای بد بخت و فلک زده موجوده و یه پیر زن از اونجا میگذشت حتما یکی برا خودش انتخاب میکرد و دست خالی بر نمیگشت پ .ن 2: موضوع این داستان مال من نیست ، من فقط یه سری تغییرش دادم شاید خیلی ها این داستانو به سبک دیگه خونده باشند و الان تفاوتشو میتونن حس کنن پ.ن4: قابل توحجه اوناییکه نمیخوان روزه بگیرین و دنبال بهونه هستن لازم به بهانه نیست به نقل از آشیخ پشم الدین در کتاب غمبل المومنین ، صفحه ی 45 خط 2 نوشته چون ما مسافر دنیا هستیم پس بر مسافر روزه گرفتن واجب نیست پ.ن3: اگه عکس دوست داری برو به ادامه مطلب [ یکشنبه 90/1/7 ] [ 6:4 صبح ] [ دو دختر ]
|
|
[ طراحی : جــــــــــوک نــــــــــت ] [ Weblog Themes By :sio.parsiblog.com ] |